آیلین جونآیلین جون، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره

ناز نازی مامانی و بابایی

عروسی

شب جمعه عقد نوه همسایمون بود. (فامیل دور) از اونجاکه همسایه هامون خیلی با محبت هستند ما هم  دعوت بودیم   آیلین جون از سر شب خوابش می یومد ولی هر کاریش می کردم که چرتی بزنه تا آخرشب سرحال باشه خوابش نمی برد دیگه حوالی ده بود که خوابید اونم چه خواببببببببی بابایی که اومد خواب خواب بود هر چی باهاش بازی کرد بیدار نشد تو خواب لباساش رو عوض کردم ولی انگار نه انگار تا تو کوچه خواب خواب بود وقتی وارد خونه همسایه شدیم بیدار شد مثل آدمی که 10 ساعت خوابیده شارژ شارژ. رقص نورا خیلی توجش رو جلب کرده بود و داشت قر می داد که آیلین رو گرفتن رو دست و ... بعد از مراسم با ماشین رفتیم دور زدیم  که آیلینم دوباره بخوابه ...
25 مرداد 1393

آیلین مشاور املاک میشود

یکی از همکارای قدیمم که بازنشسته شده مشاور املاکی زدی . داشتیم از اون خیابون رد می شدیم رفتیم پیششون و خیلی از آیلینم استقبال کردن و از دیدنش خوشحال شدن. اینم چند تا عکس     همکارم  در طی خدمتش خیپلی مقرراتی و سختگیر بود. حالا جالب بود که آیلین رو نشونده بود روی میزش ...
25 مرداد 1393

آیلین در فروشگاه

سه شنبه ای با آیلین جون رفتیم فروشگاه خرید بالاخره تونستم آیلین رو بنشونم  تو سبد خرید   اینجام داره لیست خریدمونو حفظ میکنه که چیزی از قلم نیوفته   ...
25 مرداد 1393

بدون عنوان

دخترم نمی تونه حلقه های برج هانو رو در بیاره و از دهانش کمک میگیره         در آخر هم که موفق شد همه حلقه ها را در بیاره چرخش رو به عنوان وزنه استفاده کرد ای قربونش بشم ...
25 مرداد 1393

آیلین در نمایشگاه کودک

  هفته پیش نمایشگاه کودک برگزار شد آیلین جون رو بردم نمایشگاه،خیلی خوشش اومد چند تا اسباب بازی هم خریدم. برج هانوی، کلبه هوش و ...       ...
25 مرداد 1393

بدون عنوان

آیلین جون که واسه مراقبت شش ماهگی بردم درمانگاه گفت می تونی یواش یواش فرنی که رقیق بهش بدی ولی این خانوم مسئول خبر نداشت که من یک ماهه دارم به آیلین جون غذا میدم . الان داره فرنی موز  می خوره نون می خوره و سیب که عاشقشه       این جای گاز آیلین جون نیستا از دست من به زور گرفت ...
14 مرداد 1393

سفر یک روزه

ادارمون دو هفته به مناسبت تابستون تعطیل شد و به ما هم یه فرجه دادن امکان مسافرت برامون فراهم نشد و آخرین روز از تعطیلات با فامیلا قرار گذاشتیم که بریم آب سفید الیگودرز صبح ساعت شش راه افتادیم و برای صبحانه به منطقه دره تخت رفتیم یه چندتا عکس براتون میزارم- جای همگی خالی   از ترس سرما فقط لباسای گرم برای آیلین جون برداشتم ولی هوا خوب بود     الههههههی قربون لبات اونروز یاد گرفت که لباشو اینجوری کنه. بش میگفتیم آیلین جون لبات کو؟ این مدلی می کرد       احمدرضا بردش کوه آیلین جون اینجا ژست قهر به خودش گرفته آخه بهش کباب ندادن   ...
14 مرداد 1393